سادگی را

دنيا

سادگی را

من از نهانِ یک ستاره آموختم
پیش از طلوعِ شکوفه بود شاید
با یادِ یک بعداز ظهرِ قدیمی
آن قدر ترانه خواندم
تا تمامِ کبوترانِ جهان
شاعر شدند.

دشوار است ... ری‌را
هر چه بیشتر به رهایی بیندیشی
گهواره‌ی جهان
کوچک‌تر از آن می‌شود که نمی‌دانم چه ...!

راهِ گریزی نیست
تنها دلواپسِ غَریزه‌ی لبخندم،
سادگی را
من از همین غَرایزِ عادی آموخته‌ام
.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط donya | |